گ
ونزو ?
?ز آنچکه جوان بود، همیشه به
شکار میرست.
او ??اور داشت که فقط با تلاش و استقامت میتواند به هدف خود برسد. هر بار که خارج میرفت، بیصدا در جنگل میپرداخت، به دنبال слідهای جانوران است.
اما این
شکار نه برای خوردن گوشت بود، بلکه برای زنده نگه داشتن خویش. گ
ونزو ?
?ز آنچکه پدرش به
او ??علیم کرده بود، میدانسته بود که طبیعت میتواند سختگیرانه باشد.
او ??اید همه علائم و نشانهای را متوجه میشد: слідهای قدیم
یتر، سیاقتهای ریزشده، و حتی ردافزایی که ممکن است از قبل ?
?ز آن چی؟
این تلاش بر
او ??اشت که در روزها و شبها یکپارچه شود. گاهی باید در معقل بود، گاهی در کوهها و تنگناها. اما هر بار که بر میگشت، به خود میدانسته بود که دیگری برای این کار وجود دارد: یک قایقران یا یک چوالان که میتواند بهتر از
او ??ین کار را بکند.
اما گ
ونزو ?
?ز آنچکه خودمست و خشن wasn’t。 understood که برای رسیدن به بالاترین можливه، باید همیشه پیشی بکند. ویزه ای که
او ??ر طول زندگی اش öğrend had was که تلاش میرسد، اما همیشه با یک ایده و یک هدف جلو میاد.
این مقاله به شما نشان میدهد که چگونه یک فرد میتواند از این توانایی استفاده کند تا خود را در برابر طبیعت قو
یتر کند.